حافظ: دولت یار
رهام گودرز | دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۰، ۰۳:۲۰ ب.ظ |
۱ نظر
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد / زدم این فال و گذشت اختر و کار و آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود / عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه ی گل / نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
صبح امید که بد معتکف پرده غیب / گو برون آی که کار شب تار آخر شد
آن پریشانی شب های دراز و غم دل / همه در سایه ی گیسوی نگار آخر شد
باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز / قصه غضه که در دولت یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی، قدحت پر می باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
در شما ار چه نیاورد کسی حافظ را / شکر کان محنت بی حد و شمار آخر شد
- ۹۰/۰۹/۲۸
این یک نظر آزمایشی است